۲۶.۷.۸۵

اقرار

اینجا هم می شود خواند.


اقرار می کنم
کز هیچ کس ، از هیچ مسلکی
نشنیده ام هنوز
آن خشم ناک نعره آغشته با جنون
آن اعتراض راستین با قامتی بلند
آن «این مباد» ِ بی ریا ، بی خواست ، بی دروغ

اقرار می کنم
دنیا به راه نان و ریا می رود هنوز
بیهوده گاه در پی «کاوه» رفته ایم
بیهوده گاه منتظر کاوه بوده ایم
فریادمان خفیف ، پندارمان سخیف
افسانه را به بطن زمین گاه برده ایم
غافل که در سکوت ریاکار و درد ِ نان
دیری ست مرده ایم

اقرار می کنم
دیری ست مرده ایم ..


اکتبر ۲۰۰۶

امتداد یک اندیشه

امتداد یک اندیشه - با هزار زبانم
امتداد یک انتظار طولانی
تا در گل ِ آدمی ، آواز را دمیدن

دیگرگونه دمیدنی بایدم
تا خاک را بستر گیاهی کنم
که در رگبار می روید

دیگرگونه زادنی بایدم
تا نامیرایی - تا نمردن
آنگونه خدایی خواهم بود
تا امتداد این اندیشه را
آدمی بیافرینم
از خاکی که جز به رگبار خو ندارد
از آسمانی که جز تگرگ نمی بارد
این زمین را گیاهی باید ، سترگ
ریشه اش در باوری به عمق زمین ...

دیگرگونه آفرینشی را در کار اندیشیدنم
دیگرگونه دمیدنی را .

۱۳ اکتبر ۲۰۰۶