۲۳.۱.۸۷

موسیقی

موسیقی

باران
و بهار و باغ را که کنار هم می گذارم
بوی یاس و کاهگل خیس
دیوانه ام می کند
و صدای نسیم ، که برگها را می رقصاند

نشید و نور و نسیان را در هوا می پاشم
بوی آن ظهر تابستانی می آید
که مادربزرگ بر تخت چوبی نشسته بود
و خنکای سکوت عصر را
تنها صدای رقص موزون بادبزن حصیری اش می شکست

گفتم غروب و غریبی ،
صدای قافله آمد
و زنگهای مکرر ، که راوی کوچ اند

فقط کافی ست بگویم «مسافری» که «منم» ،
مست در میانه راه
که ناگهان همه جا پر شود
ز نغمه «ماهور» ...


ارکیده
سپتامبر ۲۰۰۶ - کمبریج ینگه دنیا

۴ نظر:

ناشناس گفت...

baaz shorooa kardi.?...laa elaaha ..elalah...va khodaaya..ke khode toe ahlash kon.

ناشناس گفت...

http://www.youtube.com/watch?v=E3cl_ylFdPA

ناشناس گفت...

Great choice of words.

One can hear the sound of leaves in the wind, feel a BO"GH"Z after thinking about peaceful memories of the past, and many more.

Good job. Keep at it.

ناشناس گفت...

باده در جام و جان ها به پرواز
ساز شب تا سحر قصه پرداز
ما همه گوش بر قصه ساز
لحظه هایی در آن حال بودیم

... آه درهای هفت آسمان باز


هرکجا هستم باشم!
نغمه ماهور هم مال من است!
چه اهمیت دارد اگر در راهست
امتحانات کوال!

میرزا