در روزهای آخر اسفند
کوچ بنفشه های مهاجر
زیباست.
در نیمروز روشن اسفند
وقتی بنفشه ها را از سایه های سرد
در اطلس شمیم بهاران
با خاک و ریشه
- میهن سیارشان -
در جعبه های کوچک چوبی
در گوشه ی خیابان می آورند:
جوی هزار زمزمه در من
می جوشد:
ای کاش ...
ای کاش آدمی وطنش را
مثل بنفشه ها
(درجعبه های خاک)
یک روز می توانست
همراه خویشتن ببرد هر کجا که خواست.
در روشنای باران در آفتاب پاک.
دکتر شفیعی کدکنی
۷ نظر:
Khodaye man! cheghad in she'ro dast kaari kardi!! bichare shafi'i kadkani!!!
ممنون از این یادآوری !من آواز فرهاد را دیکته وار نوشته بودم ، که البته شعر را دستکاری کرده بود .. ممنونم . اصلاح شد .
نوروزت فرخنده ارکیدۀ خوب. تندرست باشی و شاد و آرام و سرشار از شعر.
با مهر و احترام، ماندانا
Happy new year, Orkideh jan.
ارکیده جان
دوست عزیز ناشناخته ام
مدتهاست که وبلاگ زیبایت را دنبال می کنم
به بازی هفت ارزوی محال دعوت شدم و از /آنجا که مرسوم است لینک دوستان دعوت شوند از شما هم دعوت می کنم تا به بازی ما بپیوندی
www,fallagain.blogfa.com
شكوه رستن اينك طلوع فروردين
گداخت آنهمه برف
دميد اينهمه گل
شكفت اينهمه رنگ ،
زمين به ما آموخت
ز پيش حادثه بايد كه پاي پس نكشيم
مگر كم از خاكيم
نفس كشيد زمين
ما چرا نفس نكشيم ؟
چه عجب!
یخ ننوشتن تو را مگر آفتاب بهار بشکند
عید مبارک
میرزامویز
che veblog khubi dari
shere paiizet ham ghashang bud.
az tarafe ramin
ارسال یک نظر