۱۹.۴.۸۸

چند روزی ...

هجده تیر آمد و ده ساله شد . یک ماه می شود کم کم ، از آن شبی که بی قرارتر شدیم و دل نگران تر از پیش ، هربار که تیری شلیک شد و زخمی به تن جوانی نشست و درهای خوابگاهی باز شکسته شد . گاهی بی تاب و گاهی صبوریم ، اما بیش از همه خشمگین و کلافه از اینهمه که بر همسالان ما می رود ، آنهایی که با ما پشت یک نیمکت نشسته بودند روزی ، برخی مان رفتیم و برخی مان ماندیم . آن روزها هیچکدام نه قرار بود شهید بشویم نه معترض . شهید خاطره بود و معترض دور از تصور . اما شدیم ، شدند .
از حرفهای کلی خسته ام . از حرفهایی که حرف اند ، موثر نیستند ، و در غربت گقتنشان آسان است . از جوگیری و تب گیری می ترسم ، از اینکه از یکجایی یادمان برود که همه این دعواها سر حق آدمهاست برای اختلاف نظر داشتن . این چیزها را گاهی یادمان می رود . یادمان می رود که در این روزهای حساس همه مان یک دغدغه داریم ، که با اینحال حق داریم گاهی مثل هم فکر نکنیم -درست یا غلط . که زشت است در این روزها انگشت به سمت هم گرفتن یا صف کشی کردن و غیر خودی ساختن . اینطوری ست که درجا می زنیم ، درجا می زنیم در «ایگو» ها . حیف . خندیدن به دعواهای آنهایی که با پرچم شیر و خورشید اینور و آنور می روند آسان است ، اما مهم و سخت ، مثل آنها نشدن است .

دیروز نویسنده قصه های خوب برای بچه های خوب هم رفت . آذریزدی کسی که بی سر و صدا در زندگی همه ما حضور داشت و تاثیر گذاشت . بچه های خوب بزرگ شدند ، متاسفانه یا خوشبختانه . خیلی زود ، خیلی دیر .

...

گفتنی صائب تبریزی ،

نیست بیرون زتو مقصود ، تکاپو بگذار
چند روزی سر خود بر سر زانو بگذار ...

۲ نظر:

میزمویز گفت...

اینجا گوشی بدهکار نیست.
دیگر دارم شک میکنم که این سفیر سبز هم مردی برای تمام فصول نیست. نوشتیم و گفتیم و جوابی نشنیدیم.

گفتیم و باز میگوییم بیایید برویم نمازجمعه به نشان اعتراض که هرکدام نمازجمعه ها که از دست داده ایم یک سنگر عقبنشینی کرده ایم و هزاران نفر از این جمعیت را از دست دادیم.
سکوت میشنویم...

میگوییم از دولت (که میگوید کشتار به دست عناصر خارجی بوده!!!!) بخواهید که کشته شدگان را شهید اعلام کتتد تا کوچه ها را به نامشان نامگذاری کنیم. چه بپذیرند و چه امتناع کنند بازنده هستند.
باز هم سکوت..

میگوییم این دهستانها گناهی ندارند که کسی آفتاب را نشانشان نداده. بیایید جمعیت های جهادی راه بیاندازیم. از بچه های پزشک تا مهندسی که بفهمانیم این حرکت سبز فقط سیاسی نیست و برای همان سرزمینهای خشک که شما متزورانه با 80 هزارتومن تحمیقشان میکنید ، با همین توان اندکمان بیش از شما میتوانیم بسازیم و آباد کنیم و درمان کنیم و بفهمانیم.
باز هم سکوت


اصلاحات پرچمدار صالح میخواهد.خودساخته و شجاع و دانا.اصلاحات باید از خودمان شروع شود.
اینجا که گوشی بدهکار نیست. و من اینروزها نگران اینکه آیا با این مدیریت آقایان، آیا اصلا درست بود که به خیابانها ریختیم؟ آیا این انفعال و بی برنامگی رهبران اصلاحات بی حرمتی به حداقل 20 خون ریخته شده نیست؟

کاوه ای ای کاش می امد به کار....

ناشناس گفت...

1.magar omidvar naboodim keh az miyan kandidha, mardom be kasi raey dahand ke moghable ahmadi nejad bashad? keh dadand
2.magar nemeekhastim ke kandid entekhab shodeh majbor be roberoo shodan ba shakhse khamenaei shavad? keh shod
3.magar khoda khoda nemeekardim keh eenbar ein kandid mohkam sare harfash be eestad(unlike Khatami), keh tau hala eestadeh ast
4. magar arezoo nemikardim mardom ham hameh dar posht sare mokhalefeh khamemnaei be eastand, keh eestadand.
IF WE EXPECTED MOSAVI BECOME CHEGOVARA, NOBODY GET INJURED OR KILLED, KHAMANAEI GIVES UP RIGHT AWAY AND FALLS IMMEDIATELY, AND THERE WONT BE ANY NEED FOR FURTHUR ACTION,ORGANIZATION AND SO ON, we were just very optimistic or naive.
Either way what we got so far is way more than what I wished in 2 months. SO DO NOT MOURN, BUT CELEBERATE. DO NOT CRY, BUT SCREAM. Or even more we need to use our collective intelligence and our vast resorts to play the game of life more efficiently and fight happily.