۱۰.۵.۸۶

از یادداشتهای قدیمی

ژوئیه هم تمام شد . چقدر آدم زندگی در پشت سرش دارد و خودش نمی داند . چقدر راه رفته و نرفته . چقدر التهاب و شور و شیدایی . هوا گرم است و شرجی ، بوستون داغ و بی قرار ، کاغذ کاغذ ، کتاب کتاب روی هم انبار می شود کارهام ، من اما تن داده به رخوت این تابستان ، حیران این مرغابی ها شده ام که رقص آبی شان رودخانه را می شکافد و یادم می اندازد که شعر ، زنی ست که حرفهای ناگفته اش را با خودنویس من آواز می کند... «به مهربانی آبم ببر ..» شعر آدم را غافلگیر می کند ، وسط خیابان ، توی قطار ، و به ناچار پشت جلد یک مجله ، روی جلد بسته آدامس ، صفحه آخر یک کتاب ،‌ جاخوش می کند ...

پشت جلد ِ ایلومیناسیون ِ والتر بنجامین ، این یادداشت را پیدا کردم ، از چندیدن ماه پیش ،‌انگار اما همین دیروز ...


« باید زودتر سوار قطاری می شدم که مرا به وال استریت می برد ، تا از خوابی طولانی بیدار شوم ، که گاهی خیال از واقعیت پیشی می گیرد و دل کندن از زیبایی اش تنها به بهای رنجی جانکاه ممکن می شود .
باید زودتر سوار قطاری می شدم که مرا از نیویورک به بوستون می آورد ، تا حرکت تند درختهای حاشیه جاده یادم بیاورد که هرچه جلوتر می روم ، زندگی تند تر به عقب می رود . هرچه هست ، هرچه هستم ، در تلاقی لحظه ای است که قطار و زندگی از کنار هم می گذرند ، که هیچ چیزی ابدی نیست ، که رهایی ، از منتهای دچاری می آید ، به قیمت دچار بودن و رنج .

این دچاری را و این لحظه تلاقی قطار و زندگی را روزی در دفتری می نویسم با کاغذهای زرد که روی جلدش عکس برج ایفل همیشه یادآورد شبهای مردادی خیابان آلبانی محوطه ام آی تی خواهد بود .

پایان.

آوریل ۲۰۰۷
ارکیده »

۴ نظر:

ناشناس گفت...

فقط بچه‌هاهستند که دماغ‌شان را فشار می‌دهند به شیشه‌های قطار و می‌دانند پیِ چی می‌گردند

سوزنبان گفت:خوش به حال بچهها!

میزمویز

ناشناس گفت...

Salam,

neveshtehatoon o sheratoon vaghean ghashange, ye hese khooB be adam das mideh(har chan ma 50% desho nemifahmim;) ),

zemnan Bzahmat in fonte vasate safe ro ba kenar safatoono yejoor konin(encodingesho) chon fek konam encodingeshoon baham fargh dare kenar safeieeha hamishe. laaghal roo computereaiee ke man weblogetoono khoondam hamishe kenar safiee ha ye serie horoofe hashalhafte ke nemishe khoondeshoon

bye

ناشناس گفت...

می دود آسمان
می دود ابر-
می دود دره و می دود کوه
می دود جنگل سبز انبوه
می دود رود
می دود نهر
می دود دهکده
می دود شهر
می دود می دود دشت و صحرا
می دود موج بی تاب دریا
می دود خون گلرنگ رگ ها
می دود فکر
می دود عمر
می دود ،می دود ، می دود راه
می دود موج و مهواره و ماه
می دود زندگی خواه و ناخواه
من چرا گوشه ای می نشینم؟
شعر"درقطار" اثر ژاله اصفهانی

ناشناس گفت...

salam khanoome orkide
az didane weblogeton shegeftzade shoadm. dashtam to site MIT donbale karhaye anthropology migashtam resume shoma ra didam va az inke inhame alayeghe mokhtalef ra ba ham donbal mikonid tajaob karadm. zehne khalagha va ghodratmandi darid, va in shiftegi nesbat be adabiat...
az inke weblogeton ra peida karadm kheili khoshhalam.
www.anonymous2.persianblog.ir
helia