پاییز ! پاییز !
این نامه دهم را
از شهر وهم آلود بوستون می نویسم
در این شتابی کز تقلایش
من را گزیری نیست
پاییز !پاییز !
یک بار دیگر باز تو ، من ، نامه ای دیگر
از شهر دوری کاندر آن شبهای یلدا را
در خلوتم جامی به یاد تو
جامی به جام زندگانی می زنم گاه
میعاد ما - ده سال شد ، دیدی؟-
همواره پابرجاست
امشب به یاد سالهای رفته می خواهم
این نامه را از مرز پستی « دو یک یک شش »
با مهر و امضای فرنگی عازمت سازم
آن را بخوان «آنسان که می دانی»
از کار من پرسیده بودی
- دشوار و لذت بخش و جادویی
پاییز ! عجب حالی ست حال عاشقی در راه
دیشب همین جا یک نفس تا صبح می خواندم
خورشید و خواب آخر حریفم شد .
من خوب خوبم ، زنده و جاری
شش دانگ جانم بی قرار کار ِ دل این بار
با لذتی بی وصف از
راهی که می رویاندم چون نرگسی وحشی
اینجا ملالی نیست جز دوری و دلتنگی
حتما شنیدی ،
خانه ویرانتر ز دیروز است
دنیا هنوز از روی ایران چشم می گیرد
اینجا و آنجا همچنان جنگ است و استبداد
جان ، قیمت نا چیز ِ آزادی ست
شادی ، بهای یک وجب دنیای انسانی
من همچنان یک چشم بر موج خبر دارم
چشمی دگر بر راه
اینجا طنین زندگی جور غریبی ست
نان و ریا سرگرم ضرب سکه تقدیر
یک سوی آن جهل و جنون و جنگ
سوی دگر اعجاز انسان است و علم و فن
پاییز ! پاییز !
حتی تو هم دیگر نمی باری
تا کس نگوید نحسی از نحسی پاییز است ...
هان ! راستی !
از «من» خبر داری؟
از آن «من» ِ دیروزها
تهران ، ونک ، تجریش
از آکسفورد ، از صحن سن پیترز
حال همه خوب است ؟
پاییز ! پاییز !
من خوب خوبم ،
خوبم به قدری که هنوز امکان خوبی هست
دنیای مجنونی ست ،
هر روز از لطف جناب بوش
یادم می آید زادگاهم مهد شیطان است
و مژده می گیرم رهایی ِ دیارم را
- بخوانش جنگ -
گهگاه از « فاکس خبر »
یا « میزگرد شامگاهی »
پاییز ! پاییز !
باز آمدی و زود خواهی رفت
من آنچنان گرم تقلا با شتاب روزگارم
کاین نامه را « ایمیل » خواهم کرد
می دانم عادت کرده ای هر سال
با جوهر ِ باران و خط ِ خوش
بر برگهای زرد و سرخ ، از من خبر گیری
شرمنده ام پاییز ،
فرصت برای پست و پاکت نیست
اینجا - عزیزم ! - ینگه دنیاست ..
هان راستی !
با برگهای زرد و سرخ قریه « ورمان »
کلی هوایت کرده بودم چند ماهی پیش
شرمنده از تاخیر ،
باور کن گرفتارم
پاییز جان ! پیش از خداحافظ
یادم نرفته رسم هرساله
میعاد ما در برگریزان ، کجا ؟
جانم ، نمی دانم
جایی حوالی عبور زندگی ، بی شک
پاییز جانم ، وقت تنگ است و کسی دلتنگ
تا نامه ای دیگر
باران و برگ و بوسه تقدیم است
ارادتمند ،
ارکیده
۱۲ دسامبر ۲۰۰۶
ارکیده